جدول جو
جدول جو

معنی توشه چشم - جستجوی لغت در جدول جو

توشه چشم
(شَ / شِ یِ چَ / چِ)
کنایه از نگاه به افراط به جانب محبوب. (آنندراج). نگاه زیاد از حد به جانب مطلوب. (ناظم الاطباء). نگاه به افراط به جانب معشوق یا مطلوب. (فرهنگ رشیدی) :
نگه می کرد ماه از گوشۀ چشم
دلش برمی نگشت از توشۀ چشم.
امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ چَ)
آنکه چشم او تباه شده بعلت. ادوش. دوشاء. رجوع به تباه و ادوش و دوشاء شود
لغت نامه دهخدا
(تِ نَ / نِ چَ / چِ)
حریص. آزمند:
تشنه چشم افتاده است آیینۀ اسکندری
ورنه آب زندگانی دل سیاهی بیش نیست.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ چَ / چِ)
کور. نابینا. (از فهرست ولف) :
ز لشکر دو بهره شده تیره چشم
سر نامداران ازو پر ز خشم.
(شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 2 ص 329).
اشعار پند و مدح بسی گفته است
آن تیره چشم شاعر روشن بین.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو شَ چَ / چِ)
آنکه چشمش روشن است. قریرالعین. شاد و مسرور
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس. واقع در 40000 گزی باختر قشم و 40000 گزی جنوب راه مالرو قشم به باسعید. و جلگه و گرمسیر و سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از چاه و باران و محصول آن خرما و غلات و شغل اهالی زراعت و صید ماهی و راه آن مالرو و صنایع دستی آنان پارچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَهْ چَ / چِ)
تباه چشم. رجوع به تباه چشم شود
لغت نامه دهخدا
(هََ رُ)
کسی که در سفر قریب و شکارگاه، همراه بگیرند و توشه را بر دوش او بار کنند. و کوله کش... که در سفرها اسباب بردارد.... (آنندراج). آنکه توشه و آذوقه حمل میکند. (ناظم الاطباء). توشه پرورد مثله و در این مبالغه است.... (آنندراج) :
زشهد قناعت طمع زهرچش
هدایت براه طلب توشه کش.
ظهوری (از آنندراج).
بی قراران تو در خاک ندارند آرام
در طلب توشه کش مور بوددانۀ ما.
سلیم (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوشه چشم
تصویر گوشه چشم
((~. چَ))
کنایه از توجه و التفات مختصر و کوتاه
فرهنگ فارسی معین
شوره چشم
فرهنگ گویش مازندرانی
نام اسب یا قاطری که سیاه چشم باشد
فرهنگ گویش مازندرانی